حکایت
روش زیبای تعلیم
امام حسن(علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) خرد سال بودند.یک روز در محلی که مردم وضو می گرفتند و به مسجد می آمدند پیر مردی را دیدند که مشغول وضو گرفتن است اما وضویش صحیح نیست ، ایشان وظیفه ی خود می دانستند که پیر مرد را به اشتباهش آگاه کنند، ولی فکر کردند که او مردی سالمند است و از اینکه دو کودک خردسال از او ایراد بگیرند ، شرمسار می شود. پس با خود قرار گذاشتند که خودشانن با هم بر سر وضو گرفتن بحث کنند و بروند از پییر مرد قضاوت بخواهند و به این وسیله روش صحیح وضو گرفتن را به او بیاموزند.
پس در حالی که آستین ها را بالا زده بودند و از یکدیگر ایراد می گرفتند ، به پیر مرد نزدیک شدند و گفتند:(پدر جان! ما در کار وضو با هم اختلاف داریم . از شما خواهش می کنیم به وضو گرفتن ما نگاه کنید و ببینید کدام بهتر است.) پیر مرد قبول کرد.ایشان هرکدام جداگانه با آداب صحیح وضو گرفتند و پرسیدند:(نظر شما چیست؟) پیر مرد موضوع را فهمید و اشک در چشمانش جمع شد و گفت:(وضو ی شما-هردو-صحیح است و من اشتباه وضو گرفتم که حالا از شما یاد گرفتم.جان من فدای شما باد که چه نیکو به من یاد دادید!)
آدرس:«گزیده ی جلاءالعیون علامه ی مجلسی»
حدیث
امام حسن مجتبی(علیه السلام) درباره ی مشورت می فرمایند:
«ما تَشاوَرَ قَومٌ إِلاّ هُدوا إِلی رُشدِهِم»
ترجمه:هیچ ملتی با هم مشورت نکردند مگر آن که راه درست خود را پیدا کردند.
آدرس:«تحف العقول صفحه ی 233»
:: برچسبها:
امام حسن,
حکایت,
امام حسین,
یپر مرد,
وضو,
حدیث,